پنجشنبه، مهر ۲۳، ۱۳۸۸



لحظه دیدار نزدیک است ...

باز من دیوانه ام ، مستم .

باز می لرزد، دلم ، دستم .

باز گویی در جهان ِ دیگری هستم.

.

.


های! نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ !

های! نپریسی صفای زلفکم را ، دست !

و آبرویم را نریزی، دل !

ای نخورده مست

لحظه دیدار نزدیک است ...




اخوان ثالث . مجموعه زمستان
.
.

۴ نظر:

  1. لحظه دیدار! نزدیک شو !

    پاسخحذف
  2. تو خود حجاب خودی شیما


    از میان برخیز


    :دی

    پاسخحذف
  3. ای نخورده مست ...

    پاسخحذف
  4. ما دو تن مغرور
    هر دو از هم دور

    وای در من تاب ِ دوری نیست
    ای خیالت خاطرِ من را نوازشبار
    بیش از این در من صبوری نیست

    بی تو من تنهای تنهایم

    من به دیدار ِ تو می آیم

    پاسخحذف