خانه ام آتش گرفته ست، آتشی جانسوز . هر طرف می سوزد این آتش ، نقش هایی را که من بستم به خون دل ، بر سر و چشم ِ در و دیوار ، در شب ِ رسوای بی ساحل . . . . از فراز بام هاشان، شاد، دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب، بر من ِ آتش به جان ناظر. در پناه این مشبّـک شب. ¬من به هر سو می دوم ، گریان از این بیداد. می کنم فریاد، فریاد! ای فریاد! . . . وای بر من همچنان می سوزد این آتش . . . . . . خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر ، صبح از من مانده بر جا مشت ِ خاکستر؛ وای آیا هیچ سر بر می کنند از خواب ، مهربان همسایگانم از پی امداد؟ سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد. می کنم فریاد، فریاد! ای فریاد!
خلاصه ای از شعر فریاد ؛ مهدی اخوان ثالث. انتخاب شده برای فتو رمان بالا.
فریاد!
پاسخحذفخانه ام آتش گرفته ست، آتشی جانسوز .
هر طرف می سوزد این آتش ،
نقش هایی را که من بستم به خون دل ،
بر سر و چشم ِ در و دیوار ،
در شب ِ رسوای بی ساحل .
. . .
از فراز بام هاشان، شاد،
دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب،
بر من ِ آتش به جان ناظر.
در پناه این مشبّـک شب.
¬من به هر سو می دوم ، گریان از این بیداد.
می کنم فریاد، فریاد! ای فریاد!
. . .
وای بر من همچنان می سوزد این آتش . . .
. . .
خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر ،
صبح از من مانده بر جا مشت ِ خاکستر؛
وای آیا هیچ سر بر می کنند از خواب ،
مهربان همسایگانم از پی امداد؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد.
می کنم فریاد، فریاد! ای فریاد!
خلاصه ای از شعر فریاد ؛ مهدی اخوان ثالث.
انتخاب شده برای فتو رمان بالا.
نگر تا این شب ِ خونین سحر کرد
پاسخحذفچه خنجرها که از دل ها گذر کرد
...