سه‌شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۸




روزی روزگاری ... زن بد نامی بود به نام ماریـا !



این روزها ،11 دقـیقه و مـاریا را لحظه لحظه تصویر می کنی برایم

آن روز نگاهم که به نگاهت افتاد
تصــویـر عـکسـی را که چنــد روز پیـــش گــرفتـم در نگـاهـت دیـدم
همـه ی آن زشـتــی هـا و تلخــی هـا و آن هــمه حــس گـناه . . . .
این بـار در چشـمـان تو دیــدم !

تنــم می لرزد ، ازیـاد ِهمه ی آن روز و شب ها و کنـار هم بودن ها
تـنــم می لــرزد ، ازیــاد ِ آن هــمه رفـاقــت هـای پـــاک آن روزهــا
تنــم می لــرزد ، دلم خـون مـی شود ازمـردن قــداسـت آن رکعت ها
تنم می لرزد ، از مردن و سوختن پاکی و لطافت دخترانه ی وجودت
.
.
.
ایـن روزها ، همه ...
حرف ، حــرف توسـت
صـدا ، صــدای توسـت
inbox هـایـمـان لغـت بـه لغــت تـوسـت

این روزها ؛
حکـایـت ازعفـاف از دسـت رفــته توســت
حکایت از سوختن و خاکسـتر شدن توسـت




و چـه مفــت فروختی . . .!







12 / آبان ماه / 1388
.........................................................
"11 دقـیـقـه " اثر منتشـــر شـده ی پــائولــو کـوئلیــــو

تیتر متن برگرفته از جمله آغازین کتاب 11 دقیقه است

۲ نظر:

  1. سلام ما آپيم خوشحال ميشيم يه سري هم به ما بزنيد

    پاسخحذف
  2. با ز هم خبر بدی میشنوم از تو
    برایت نگرانم
    برای دخترانگی ات
    برای پاکی وجودت
    برای باز نگشتن همه ی چیزهایی که امروز از دست می دهی !
    هر روز که ماریا را بیشتر می شناسم تصویر تو نزدیک تر و نزدیک تر میشود
    مرجان امروز ماریای فرداست
    حسرت ِامروز ِماریا برای فردای توست
    چقدر دلم میخواهد با نیرویی بیش از این ، همه چیز را عوض می کردم ...
    کاش بشنوی ...آه !چقدر سیاه!

    پاسخحذف